.

آدم نمی‌تواند تا ابد کلیدی را در جیبش حمل کند که به هیچ چیز نمی‌خورد.

قفل کمدم شکست. نمی‌دونم کی. یه روز اومدم دیدم از جا در اومده. این مدت لب تاپمو می‌بردم دانشگاه که خیالم راحت باشه. لب تاپم سنگینه. دیشب توی خواب رگ پاهام گرفت. آسانسور اینجا خرابه. امروز گذاشتمش توی کمد یکی از بچه ها.

امروز که گفتن بریم کافه، با خودم گفتم چه فرصتی بهتر از این برای من برای اشنایی؟ خوب می‌شد اگه می‌رفتم. اما گفتم نمیام. رفتم قفل خریدم. نمی‌تونم بیشتر از این، این بارو بکشم روی شونه هام. نمی‌تونم مدام بسپرمش به یکی دیگه. رفتم قفل خریدم و دلم می‌خواد برم توی کمدم و در و قفل کنم و هیچ الزامی برای بیرون اومدن وجود نداشته باشه.

اردیبهشت/۱۴۰۰

۲۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۵۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
The Selenophile

به من چه دادید ای واژه های ساده فریب؟

 

ما، با اتکا به چه درکی از کدوم زیبایی، زیبایی قاب های روزمره رو نمی‌بینیم؟ ما با تکیه به یقین از ارزشمندی کدوم فعل ارزشمند، برای افعال ساده ی روزمره ارزش قائل نمی‌شیم؟

چه تصویری در جهان کامل تر و حقیقی تر از اینه؟ 

چه اعجابی بزرگ تر از این که، هر فریم روزمرگی، یگانه‌ست؟ که هر فریم با تمام جزئیات کسل کنندش، یک حقیقت بی تکراره؟

تا کی قراره تقدس تخم مرغ های کنار دستمون رو درک نکنیم؟و اگر نتونیم حتی تخم مرغ مقدسی که بغل دستمونه رو ببینیم، چطور ممکنه بتونیم تقدسی عظیم تر رو ببینیم و بفهمیم؟

نقاشی ها از ژان شاردن.‌ 

 

۱۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
The Selenophile

خود منم هر دوتاشون.

همه‌ش یک لحظه شد.که خودش رو پرتاب کرد روی کفش هاش و خواست تمیزشون کنه. که صاحب کفش خندید. بعد بلند شد و رفت.اون، روی زمین موند. زانو هاش روی زمین بود. دست هاش آویزون زانوها. هیچ‌جا رو نگاه نمی‌کرد. همه‌ش یک لحظه شد. چیزی فروریخت‌. چیزی مرد. چیزی که اونقدر مرده بود که دیگه هیچ چیز مرگش رو ثابت نمی‌کرد.

 من، پاهام رو جمع کردم.پاهای کثافت‌م رو که یله بود وسط کثافت جمع کردم. اگه به پای من چنگ میزد چی؟ چکار می‌کردم؟ تا آخر عمر با این پاها چکار می‌کردم؟

روی زمین بود. مبهوت. خسته. محکوم. شکست خورده. چشماش خالی بود. قسم می‌خورم. چشماش خالی بود.

۲۷ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
The Selenophile