اپ Moon می‌گه ماه امشب نیمه‌ست. دقیقش البته ۴۸ درصده. یعنی، کمتر از نصف ماه امشب پیداست. من نتونستم پیداش کنم. شاید آسمونِ اینجا ابره.

عصر موقعِ حلقه زدن این آهنگ بمرانی رو گوش می‌دادم و باش می‌خوندم. نمی‌دونم چند بار پلی شد که زمان از دستم در رفت و نزدیک به سه برابر مدتی که باید، حلقه زدم. حالا نمی‌تونم به پهلو بخوابم از درد.

توی دفترم نوشته‌م :«شایدم این تجربه اسم داره». اما قصه اینه که آدم هیچ‌وقت نمی‌دونه اسمِ دقیقِ تجربه ها رو. و حتی اگه بشه دونست من نمی‌خوام تو زمین کلمه ها بازی کنم. نمی‌خوام قالب بزنن بودنم رو. نه‌. این تجربه اسم نداره.

کمتر از نیمه‌ی ماه توی آسمونه. پهلو هام درد می‌کنن و دلم می‌خواد اسمم رو بدم باد ببره. اما نمی‌آد. بادی نمی‌آد که ابرا رو ببره تا ماهِ نیمه رو ببینم. باد نمی‌آد که مارو با خودش ببره. من می‌خوام همه این مدت رو بسپرم بهش. بعدم خودم باهاش برم. به دور. به خیلی دور.