برام نوشته :"چون مدلش اینشکلیه: دوست داشتن رو تبدیل میکنه به چسناله‌هایی که توی کانالش میذاره!" می‌خندم. بعد به این فک می‌کنم که دوست داشتن توی جهان هرکسی به چی تبدیل میشه. چه کار می‌کنه. کجا میره. به این فکر می‌کنم که دوست داشتن جهان هرکسیو چطوری تغییر میده. به چی می‌پیونده. صداش چجوریه. چه رنگیه. چه کیفیتی داره. گمونم دوست داشتن توی دنیای من شبیه جریان هواست. شبیه باده. گاهی نسیمه گاهی تندباد. بعد به این فکر می‌کنم که تا این‌جای قصه دوست داشتن توی دنیای من تبدیل به چی شده. نمی‌دونم کلمه‌اش چیه. به یه کلمه‌ای نیاز دارم که تواضع و روشنی و حزن و حیرت و شوق و وسعت و قوت و آسیب‌پذیری و آه! به یه‌کلمه‌ای نیاز دارم که نیست. که ندارمش. می‌خوام زندگیش کنم. گمونم این تنها راه بیان کردنشه.